ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وأنتَ تُعِدُّ فطورک، فکِّر بغیرکَ
لا تَنْسَ قوتَ الحمام
سپیدهدم که میز صبحانه را میچینی
به دیگران بیاندیش
دانههای کبوتران را فراموش نکن
وأنتَ تخوضُ حروبکَ، فکِّر بغیرکَ
لا تنس مَنْ یطلبون السلام
به میدان جنگ که میروی
به دیگران بیاندیش
جویندگان صلح و آرامش را فراموش نکن
وأنتَ تسدد فاتورةَ الماء، فکِّر بغیرکَ
مَنْ یرضَعُون الغمامٍ
قبض آب را که میپردازی
به دیگران بیاندیش
آنها که از زبالهدانها میدوشند
وأنتَ تعودُ إلى البیت، بیتکَ، فکِّر بغیرکَ
لا تنس شعب الخیامْ
به خانه که برمیگردی، خانهات
به دیگران بیاندیش
چادرنشینان را فراموش نکن
وأنت تنام وتُحصی الکواکبَ، فکِّر بغیرکَ
ثمّةَ مَنْ لم یجد حیّزاً للمنام
به هنگام خواب که ستارگان را میشماری
به دیگران بیاندیش
شاید کسی باشد که جای خوابی ندارد
وأنت تحرّر نفسک بالاستعارات، فکِّر بغیرکَ
مَنْ فقدوا حقَّهم فی الکلام
خود را که با استعارهها میرهانی
به دیگران بیاندیش
آنها که حق سخن گفتن را از دست دادند
وأنت تفکر بالآخرین البعیدین، فکِّر بنفسک
قُلْ: لیتنی شمعةٌ فی الظلام
و آن هنگام که به دیگران که در دوردستها هستند میاندیشی
به خودت بیاندیش
بگو: کاش شمعی بودم در تاریکی
شعر: محمود درویش
ترجمه: فاطمه نعامی