[ بینوایان ]
تاریخ اولین انتشار 1862 میلادی
داستانی تاریخی اجتماعی از ویکتور هوگو فرانسوی ( 1885-1802 )
به جرأت می توان گفت که رمان بینوایان یکی از ده کتاب بزرگ برگزیده جهان و شاهکار مسلم اندیشه انسانی است و نظیر آن در تاریخ ادبیات همه ملل کمتر نوشته شده .
کتابی است که از زندگی مردم قرن نوزده فرانسه را حدوداً از سالهای 1815 تا 1833 و به عالیترین شیوه و روشن ترین کلام ممکن ترسیم کرده است .
بینوایان به گفته نقادان ادبی رمانی است لبریز از پژوهشها و بررسیهای اخلاقی ، فضیلت یا رذالت بشر که یکجا و به صورت مبسوط مورد تحقیق قرار گرفته است .
آنچه مسلم است که هوگو نویسنده ای است اخلاق گرا و همه جا در میزان داوریش کفۀ خوبیها را بر بدی پیروز می گرداند.
با وجود خلق چندین قهرمان در این اثر بزرگ اما سرنوشت قهرمانان داستان با هم پیوسته و عجین شده است .
با وجود نمایش جلوه های حقیقی زندگانی مردم آن دوره و آن عصر ، فصول و بخش های مختلف کتاب از عشق های خیال انگیز و رمانتیک موج می زند .
"رشید نبهانی"
ادریس
محمد نبهان
«ادریس» صدای گرمیست که از جنوب برخواسته. از کنار کتابها، مجلهها، روزنامهها، یادداشتها، کلمات و هر آن چیزی که با قلم و کاغذ سر و کار داشته باشد. به سادگی نمیگذرد همه چیز را به چالش میکشد و خود را ملزم به بندهایِ پوسیده بیاعتبار نمیکند.
محوریت تمرکز خود را اخلاق، قانون و منطق میداند و در مقابل رای مخالف لجاجت به خرج نمیدهد، به حذف و تخریب اعتقادی ندارد و در راستای نوگرایی و اصلاح اندیشه حاکم بر جامعه به اختلاف رای و تنوع آراء معتقد است.
بررسی کتاب «بیروت 75» اثر «غاده السمان»
ملوک سیاحی
این روزها در حال خواندن کتاب «بیروت 75» اثری از «غاده السمان» هستم. جزو معدود نویسندگان عرب که بواسطهی اشعارش در ایران شناخته شده است. «بیروت 75» همانطور که از نامش پیداست حول وقایع بیروت در سال 1975 و جنگ در آن سالها میباشد. جوانانی که سودای بیروت و رفاه آنها را به هجرت وا میدارد اما در این بین با سختیهایی مواجه میشوند که با آرزوها و اهدافشان در تضاد کامل میباشد. شرایطی که مغایرت چندانی با اوضاع و احوال کنونی مردمان سرزمینم ندارد... در ادامه خلاصهای از داستان را به اشتراک خواهم گذاشت.
رویدادهای بیروت 75 حول پنج شخصیت میگردد که تک تکشان در بیروت دچار سرنوشتی شوم میشوند. از نگاه «غاده السمان»، بیروت همچون همهی شهرهای بزرگ دنیا بهشت فرادستان است و دوزخ فرودستان. سرنوشت جوانانی چون «یاسمینه» و «فرح»، شوم است، چراکه با دست خالی میخواهند در این شهر به شهرت و پول برسند. «یاسمینه» که از دمشق به بیروت میآید، این شهر را مهد آزادی میبیند. این نماد زن عرب، خواهان تغییر زندگیاش در جامعهی عربی است، اما هم هویت اجتماعی خود را به فراموشی میسپارد و هم هویت تاریخیاش را. او پایگاه طبقاتی و جنسیتاش را در جامعهی مرد سالار عربی –جامعهای که زن را اثیری یا لکاته می بیند- نادیده میگیرد و با جوان لبنانی ثروتمندی به بزم اکتشاف تن خود مینشنید و به کام سرنوشتی شوم میافتد. پرسش نویسنده «بیروت 75» این است: سرنوشت «یاسمینه» میوهی تلخ دوزخ دمشق است یا بهشت بیروت؟ بدینسان، «غاده السمان» در «بیروت 75» میکوشد چالشهای انسانِ معاصر عرب در جامعههای سنتی و به ظاهر مدرن عربی را به تصویر بکشد.
«بیروت 75» نخستین رمان «غاده السمان» است که در سال 1975 به چاپ رسید. نویسنده، این رمان را زمانی نوشت که چند مجموعه داستان چاپ کرده بود و چهرهای سرشناس در داستان کوتاه عربی به شمار میرفت. او در این کتاب، بیروت را در یکی از بزنگاههای تاریخ معاصر لبنان و خاورمیانه نشان میدهد. سال 1975 همان سالی است که جنگ داخلی و خانمان برانداز لبنان آغاز میشود. جنگی که پانزده سال آتش به خرمن این کشور انداخت. «غاده السمان»، بیروت بحران زده را در ماههای پیش از آغاز جنگ به تصویر میکشد. بیروتی که شکاف طبقاتی، تنگدستی و تعصبات قبیلهای بشکهی باروتی از آن ساخته که هر دم بیم ترکیدنش میرود. از این رو، بسیاری از سخن سنجان عرب، رمان «بیروت 75» را پیشگویی جنگ داخلی لبنان دانستهاند. «غاده السمان» خود در چندین جای رمان از به خون کشیدهشدن بیروت در آیندهای نزدیک خبر میدهد.
وأنتَ تُعِدُّ فطورک، فکِّر بغیرکَ
لا تَنْسَ قوتَ الحمام
سپیدهدم که میز صبحانه را میچینی
به دیگران بیاندیش
دانههای کبوتران را فراموش نکن
وأنتَ تخوضُ حروبکَ، فکِّر بغیرکَ
لا تنس مَنْ یطلبون السلام
به میدان جنگ که میروی
به دیگران بیاندیش
جویندگان صلح و آرامش را فراموش نکن
وأنتَ تسدد فاتورةَ الماء، فکِّر بغیرکَ
مَنْ یرضَعُون الغمامٍ
قبض آب را که میپردازی
به دیگران بیاندیش
آنها که از زبالهدانها میدوشند
وأنتَ تعودُ إلى البیت، بیتکَ، فکِّر بغیرکَ
لا تنس شعب الخیامْ
به خانه که برمیگردی، خانهات
به دیگران بیاندیش
چادرنشینان را فراموش نکن
وأنت تنام وتُحصی الکواکبَ، فکِّر بغیرکَ
ثمّةَ مَنْ لم یجد حیّزاً للمنام
به هنگام خواب که ستارگان را میشماری
به دیگران بیاندیش
شاید کسی باشد که جای خوابی ندارد
وأنت تحرّر نفسک بالاستعارات، فکِّر بغیرکَ
مَنْ فقدوا حقَّهم فی الکلام
خود را که با استعارهها میرهانی
به دیگران بیاندیش
آنها که حق سخن گفتن را از دست دادند
وأنت تفکر بالآخرین البعیدین، فکِّر بنفسک
قُلْ: لیتنی شمعةٌ فی الظلام
و آن هنگام که به دیگران که در دوردستها هستند میاندیشی
به خودت بیاندیش
بگو: کاش شمعی بودم در تاریکی
شعر: محمود درویش
ترجمه: فاطمه نعامی